محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

آقا محمدرضا و فاطمه خانم نفس مامان و بابا

معنای بودنم

در هجوم دلتنگي هاي بي تو، انتظار آرامشت آرامم مي كند و اميد نگاهت اميدوار. به جستجوي تو آسمان را با چشمانم راه مي روم و زمين از اشتياق نگاهم بيقرار مي شود. و من بيتاب چشمانتم. بي تاب چشمانت و بيقرار دستهايت.  و انتظار، و لحظه لحظه شمردن هرچه هست تا بگذرد اين دوران هجران كه هر لحظه اش عمري است تا رسيدن به وصال. وصال عاشقانه اي كه نميدانم چه بايد كرد تا زمان بايستد در ثانيه هاي بوسه هايمان، در دقيقه هاي عاشقي و در ساعت هاي نگاه هاي پر از دوست داشتنمان. و من اكنون بيتاب تر از هميشه، مشتاق تر از هميشه، انتظارت را ميكشم ديدنت را اي معناي بودن            &n...
21 شهريور 1390

تنها بهانه بودنم

ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه ای بهترین چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر شد که دنیای من شدی پس برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی                                ...
19 شهريور 1390