خبر جدید

پسر مامان یه خبر تازه و خوب برات دارم ، روز میلاد خانم فاطمه (س) بود که یه احساس تازه رو کشف کردم ... و بعد از جند روز معلوم شد که ما داریم یه خونواده ٤ نفره می شیم انشاالله

بالاخره تو به آرزوت می رسی .دیگه دست از سر من برمی داری هی نمی گی مامان چرا همه خواهر برادر دارن من ندارم.

دیگه به هر کی می رسی نمی گی میشه داداش من باشی میشه آجی من باشی.

خودم متحیر بودم نه اینک نخواهم ولی سوپرایز شده بودم یه جور احساس تردید در توانایی از عهده براومدن این مسئولیت . بابایی فقط احساس خوشحالی داشت و بس و من بیشتر احساس تنهایی می کردم ولی حرفهای شیرین تو آرومم کرد. مثلا می گی مامان کی نی نی مونو میزارن پشت در تا ما برداریم. اول آجی می خواهم بعد یه داداش بعدش هم یه آجی ....

مامان نی نی رو نذار خونه عزیزاینا من خودم نگه می دارم.

مامان می خوام یه عروسکمو براش کادو کنم.

مامان پس کی می یاد نی نی.

اسمشو می خوام بذارم نی نی محمد رضا

......

خلاصه پسمل شیرینم تو منو به وجد آوردی و از یه خواب بیدارم کردی و من هم بابایی رو.

آره مژده مژده من دارم دوباره مادر می شم.

خیلی خوشحالم ، دلم میخواهد مادر خوبی باشم برای هر دوتاتون.

بابایی هم دیگه احساس کرده که داره دوباره پدر میشه بیشتر زحمت می کشه و برای من و تو سنگ تموم می ذاره.

ولی نمی دونم چرا فکر می کنه همش باید از بیرون کباب بگیره. البته تو که بدت نمی یاد....