بعد از تعطیلات تابستونی
امروز ٢٦ مردادماه تعطیلات تابستونی تموم شد.
پسر گلم این هفته رو امتحانی می مونه پیش عزیزش ، شاید تا وقتی خواهرش به دنیا بیاد دیگه مهد نیارمش ولی نه دلم نمی یاد احساس می کنم ازش دور می شم آخه من کلی کیف می کنم تو همون نیم ساعت صبح و بعد از ظهر که می برمش مهد و برمی گردونمش، هر چند کمی برام سخت شده...
راستی ٦ مرداد ماه رفتم سونو گفتن، نی نی قشنگ ما یه دختر نازپریه
من از قبل اسم مهرسا رو انتخاب کرده بودم ولی بابایی اسمی رو انتخاب کرد که مانند خورشید در مقابلش هیچ بود اسمی که صاحبش ، خود آفتاب عالم تاب بود ، نام فاطمه
و اینگونه نی نی خانوم ما اسم پیدا کرد فاطمه خانوم
هرچند داداییش بهش می گه شیندرلا و از مواضع خودش پایین نمی یاد و می گه چه اسم خوبی برای آجیم انتخاب کردم !!!
سه هفته تعطیلات داشتیم ولی انگار سه روز هم نبود، مسافرت نرفتیم ، همش خونه عزیز اینا بودیم.
عزیز جونو بردم دکتر قلب و بعدش آزمایشهای مربوط به اون ، دو هفته طول کشید خدارو شکر قلبش مشکلی نداره فقط چربی خونش خیلی بالاست.
یه چیزایی برای نی نی آماده کردیم.ببخشید برای فاطم خاونم آماده کردیم.
دیگه همین...