محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

آقا محمدرضا و فاطمه خانم نفس مامان و بابا

تو دلت چی می گذره

1392/6/23 11:04
نویسنده : مامانی
129 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه با خاله زهرا تصمیم گرفتیم شمارو ببریم باغ وحش

قرارمون ساعت ٤ بود ولی خاله زهرا اینا ساعت ٦ رسیدند ، با مترو رفتیم، آخرین ایستگاه پیاده شدیم، ایستگاه ناآشنا بود ، بله به خاطر شلوغ کاری شماها ، اشتباهی اومده بودیم، دوباره سوار شدیم از شرق به غرب تهران، خلاصه ساعت نزدیک ٧ و نیم بود که رسیدیم و شماها بدو و من هم به دنبالتون.

اونجا ماجراهای بامزه ای پیش اومد مثلا فیله خرطومشو آورده بود بالا و پاکت پفیلای هستی رو گرفته بود و ول نمی کرد، جای دیگه تو دلت می خواست یه مارو ببینی ، قدت نمی رسید از ساحل خواستی بلندت کنه ، ساحل جان هم سرتو چسبوند به شیشه قفس مارو و داد و فریاد تو از ترس ...

از همه جالبتر زمانی بود که من کنار قفس شیرها بودم، یعنی چسبیده بود به شیشه ولی چشمم دنبال تو و حسام بود که یک دفعه احساس کردم چیزی تو دلم لرزید، مثل حالت ترس، برگشتم دیدم همون لحظه آقا شیره از اونجا گذشته، فاطمه خانم چرا ترسیدی مامانی، اون پشت شیشه است ، تازه مامان پیشته ، ...

 

شب هم از خاله جدا نمی شدی می گفتی بیاید بریم خونه ما صبحانه بخورید، کلا دعوت کردنت از دیگران شده به صرف صبحانه (دلیلشو نمی دونم)

بابایی کنار ایستگاه مترو منتظرمون بود، با هم راهی خونه شدیم، تو راه بابایی پرسید برای شام چیزی درست کردی یا نه، منم گفتم یه چیز حاضری درست می کنم ، نگران نباش ، وارد کوچه خودمون شدیدم که همون لحظه همسایه مون برامون غذای خیراتی آورد (البته غذا داریم تا غذا چند جور کباب به همراه میوه و دسر ...)

بیشتر شبیه غذای عروسی بود تا غذای خیرات، خدا رحمت کنه رفته گانشونو ، خیلی باحال بود؛

اومدیم خونه و من سریع نماز خوندم و بابایی لباسای تورو عوض کرد و نشستیم سر سفره که تو داد زدی مامان تو نخور ، بابایی گفت چرا بذار مامانی هم بخوره که تو گفتی نه، آخه اون وقت خواهرم تو دلش بزرگ می شه، بعد مامان آسیب می بینه و ما از دستش می دیم.

قربون دل مهربونت بشه مامانی ، بعضی وقتا احساس می کنم چقدر ازت دورم، احساستو نمی فهمم،

چه فکرای می کنی، نگرانی ...

از خدا عمر طولانی و سلامتی می خوام برای تمام مادرا، تا آب تو دل بچه های کوچولوشون تکون نخوره.

خیلی دوستت دارم رفیق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)