محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

آقا محمدرضا و فاطمه خانم نفس مامان و بابا

پازل امتحان

1390/11/10 13:15
نویسنده : مامانی
171 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عسلی، نفس منی

دیروز خواستم یه بار روزنامه وار جزوه امتحانو بخونم از ساعت 5 بعد از ظهر تا5/12شب طول کشید چون جنابعالی یا خودتو مینداختی رو دفترم می گفتی بیا بازی کنیم یا برای اینکه جلب توجه کنی برگه های دفترمو پاره می کردی و وقتی من به هم می چسبوندم می گفتی آهان داری پازل درست می کنی، آره پیش تو درس خوندن از پازل درست کردنم سخت تره.

البته ناگفته نمومنه مامان محیا هم وضعش مثل من بود اونم وسط کاغذهای پاره شده دنبال مطلب می گشت.(وروجکهای کوچولو دوست داشتنی)

شب هم پدر منو درآوردی و تا من نخوابیدم نخوابیدی

ولی نگران نباش مامانی امتحانشو  ای خوب داد. امیدوارم مامان محیای نازنین و همه همکارا امتحانو خوب داده باشن و از نتیجه راضی باشن.

دوستت دارم گفتن برای تو خیلی کمه نفسم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پارسا
10 بهمن 90 13:24
وبلاگت و دیدم خیلی خوشم اومد پر از احساس بود ،احساسی که هم به فرزند بود هم به شوهر ، این خیلی زیباست تبریک میگم، خدا کوچولوتونو حفظش کنه


این نظر لطف شماست لطفا آدرس وبلاگتونو برام بذارید تا منم به شما و پارساجون سر بزنم.
مامان محیا
10 بهمن 90 13:31
سلام..ممنون. خوب بود..راحت شدنت از امتحان مبارک...
مامان پارسا
11 بهمن 90 9:27
آدرس وبلاگ من همین پایینه دیگه ، دیدیش؟
خوشحال میشم به ما سر بزنی
با اجازه لینکت کردم


خاله من فکر کردم مامان یه پارسای دیگه است چون من همیشه به وبلاگ پارسا جون سر می زنم.

مامان پارسا
16 بهمن 90 9:48
نه من واقعا مامان یه پارسای دیگه ام اشتباه نکردی
http://www.parsakhan.niniweblog.com


سلام مامان پارساخان الان بهتون سر می زنم.