خدایا شکرت
امروز چهارشنبه است روز اسباب بازی از دیشب یادم بود برات یه اسباب بازی کوچیک بزارم تو کیفت ولی بهت نگم چون تو دلت می خواست رباتی که مثلا آجی جونت برای روز برادر برات گرفته رو بیاری ، این طوری شد که یادمون رفت. تو سرویس یه دفعه یادم اومد ، گفتم مامانی اسباب بازی یادمون رفت. که یک دفعه تو با کمال مهربونی و آقایی گفتی : عیبی نداره خب از خاله یه اسباب بازی می گیرم. اشاره ای هم به چرخ خیاطی کردی ، گفتی همیشه ستایش از خاله چرخ خیاطی می گیره، مامان خیلی قشنگه. دلم می خواست همون لحظه برای تشکر از رفتار خوبت برات چرخ خیاطی بگیرم ولی بابایی دیگه تحریم کرده خرید هر گونه چیزی رو ، و تهدید به زندان و ... کرده ، خدایش هم با این گرونی ها و این خرجها...
نویسنده :
مامانی
10:11