محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

آقا محمدرضا و فاطمه خانم نفس مامان و بابا

محمدرضا و قمقمه

1391/1/22 12:38
نویسنده : مامانی
218 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش تو سرویس پارساجون از قمقمه خودش آب خورد، محمدرضا هم آب خواست من براش یک بطری آب معدنی کوچیک آورده بودم بهش دادم گفت نه منم قمقمه می خوام و این یه سوژه برای دعوا و گریه ......

شب بدون اینکه من با بابایی درباره قمقمه حرفی زده باشم ، بابایی یه قمقمه قرمز برای محمدرضا خریده بود که محمدرضا عاشقش شده باهاش می خوابه باهاش راه می ره و خلاصه ...

اینم چندتا عکس از محمدرضا و قمقمهههههههههههههههههههههههههههههههه

توجه داشته باشید کم مونده پسرم قدش اندازه یه درخت بشه(هاهاها)نیشخند

عکس در مسجد دانشگاه در مراسم زیارت عاشورا به همراه حنانه خانوم، راستی جای محیاها خالی بود...

قمقمه اش اونورش بود.

 

 

 

مامانت فدای پاچه های بالازده ات بشه، من بی تقصیرم ، باباش تا کرده بود منم توجه نکرده بودم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان محیا
22 فروردین 91 11:42
منظورت محیا عظیمیه که همش میومد زیارت یا محیای من که من بودم و اون نبود؟؟؟..


خیلی جالبه چون واقعا منظورم هر دوتاشون بود و ها رو جا گذاشته بودم(خواهر اشکال تایپی بیده)
مامان دانیال
22 فروردین 91 13:51
چه جالب. پدر و پسر چه دلهاشون به هم راه داره.
خاله محمدرضا
22 فروردین 91 14:21
خاله فدای قمقمه و پاچه شلوارش
مامان محمدرضا
26 فروردین 91 14:36
اشکمو در آوردی خانم . خیلی قشنگ نوشتی از الان سعی می کنم قدر این 25 روز رو بیشتر بدونم و نخوام که زودتر بیاد ولی اینطور که نوشتی اومدنشم قشنگه می خوام تو پستم بذارمش