ماه رمضان
چقدر روزها، زود می گذره انگار نه انگار که یک سال گذشت و دوباره ماه پر برکت رمضان رسید. امسال مامانی مهمون ویژه هم که هست و روزه نمی تونه بگیره ولی انگار وقتی روزه نیستی از خیلی چیزها محروم می شی. گل پسر مامان هم هر وقت دلش نمی خواهد چیزی بخوره می گه مامان مگه نمی دونی من روزه هستم. نی نی قشنگمونم که کم کم داره اظهار وجود می کنه و یه تکونی می خوره و بدش می یاد مامانی به سمت راست یا طاق باز بخوابه. ٥ مردادماه میرم سونو تا دیگه به امید خدا اسمشو صدا کنیم تا بهش بر نخوره می گیم نی نی قشنگ. بابایی روزه می گیره برای مامانی خودشو لوس می کنه، آی تشنه ام، آی خسته ام؛ انگار برای من روزه می گیره.(البته منم نازوشو می کشما....) تعطیلات تابستا...
نویسنده :
مامانی
12:33