سه چهار روز مامانی پیش گل پسرش بود (مرخصی گرفته بودم) از کجا بگم از کدوم .... بگم که یواشکی تا من حواسم نیست می ری چهارپایه می یاری می ری بالای کابینت بعد می گی دنبال فیلم می گشتم (آقای فیلبان اولا فیلت کجا بود بعدشم فیلت تو کابینت خونه جا می شه) بگم رفتی رو میز تلویزیون و از اونجا رفتی رو تلویزیون و بابایی که خودش ناظر بر اعمال شما بوده منو توبیخ کرده که حواست کجاست .... بگم در یخچالو باز می کنی و شربت (حالا هر چی شد گرمیچر ، سرماخوردگی و ...) برمی داری می گی الان وقت خوردن شربتمه... بگم هرچی تو خونه دم دستت باشه و بتونی پیدا کنی می یاری وسط پذیرایی می ریزی می گی می خوام برای خودم خونه درست کنم( ولی به خونه چادری که خاله زیبا برات خ...