خاله سمانه
دیروز ظهر مدیرم یه کاری رو به من داد ، همون موقع من می خواستم برم کارگزینی بعدش هم یه کارگاه آموزشی داشتیم (کمک های اولیه) ساعت ٢ برگشتم، کارامو انجام می دادم که مدیرمون زنگ زد و پیگیری کرد منم گفتم که هنوز اون کارو انجام ندادم ولی با توجه به اینکه دیدم کار فوریه تصمیم گرفت تا ٥ بمونم اداره . مامان روژین داشت می رفت مهد که ازش خواهش کردم محمدرضارو تحویل بگیره و تا اداره بیاره. توی این فرصت اون کارو انجام دادم و دیگه سریع رفتم گزارش کارو دادم اومدم محوطه دیدم محمدرضا اینا هنوز نیومدن به راننده سرویس گفتم که می رم دنبال محمدرضا که لطف کرد گفت نیایید بالا جلوی مهد سوارتون می کنم. رفتم دنبال محمدرضا دیدم مامان روژین ...